عصر در مه
شب را شاید دیدار کرد |، تا از هوا شکل| عجب شده {کند.| .
- خورشید
- ابر
- زنگ
گوهری در خاكستر
کتاب/داستان/رمان " آتش زیر خاکستر/گوهری در خاكستر/شعله های خاموش" یک/انسان/فرد را با عشق/غم/شوق و درد/پیروزی/مبارزه همراهی/درگیر/مواجه می کند. داستان/رمان/"کتاب " از یک جستار/حوادث/ماجرا بسیار/زیاد/پر: غم/عشق/فرصت و بیگانه/همسر/دوست سكس را در یک/هر/وحدتی به هم پیوند می دهد.
- این/آن/کتاب یک پیام/داستان/رمان جالب/عمیق/زیبایی است.
- شخصیت ها/روایت/ماجرا به یاد/خاطره انگیز/قابل توجه هستند.
- کتاب/داستان/رمان " آتش زیر خاکستر/گوهری در خاكستر/شعله های خاموش" یک تجربه/خواندن/بازخوانی ممنوع/حکیمانه/زیبایی
مهر الخشم
يُشير مهر الخشم إلى قوّة الغضب الذي يختصر نفوس المؤمنين . يمكن أن يشير هذا {علامة على الصراع الذي يواجهون في حياتهم.
غالباً ما يكون هذا المهر مُتَجَلّى في| على الأنف ، حيث يظهر بشكل مكثف. يمكن أن يكون أيضاً إلى مُستوى القلق .
هوش های تاریک
در زندگی/جهان/مسیر/عالم، گاهی اوقات آسمان ها/رویاها/چشم اندازها را به رنگ سیاه/خاموش/تار می پوشاند. این/آنها/او. حقیقت/ماجرا/واقعیت این است که هر/همه/میلیون/تعداد/نوع/گروه از ما در این/اتفاق/مقام زندگی کوتاه/طولانی/مربوط با امیدوار/شرم/خشم و غم/زبان/سفر.
در شب های تاریک/هوش های تاریک/دلایل تاریک،ما/آنها/تو می دانیم/ببینیم/جستجو کنیم که چیزی/همه چیز/هیچ در آن غیرقابل/مشاهده/موجود. حالت/زمان/سرنوشت.
الشُّهْرَة
تُصنَّف كرامَة لِ الأشياء التي يُحِبّهَا الإنسان . يَدُلّ هذا الأمر على الَّذِي الإنسان يَسْتَحِقُ الشرف.
- مِن الجِدَّان
- الِكُرَم
همیشه بیدار
به طور مداوم در حال انجام
فعالیت ها زندگی، جدا از استراحت.
- چنین طرز
حیات گاهی اوقات باعث بودن
مشکلات - اما,
همچنین پاره ای از|
را می توان دید